داستان سرایی ابزار باارزش برندها در موفقیت کسبوکار
چهار عنصري كه پايـة هسـته اي داسـتان سـرايي را ميسازند، عبارت اند از: پيام، تضاد، پيرنگ و شخصيتهای داسـتان، بيانيـة. پيام يا فـرض مقـدم اخلاقي يا ايدئولوژيك داستان است كه به عنوان تم مركزي در سرتاسر آن عمل ميكنـد. تضـاد، نيروي محركة يك داستان خوب است. نبود تضاد، به معناي نبود داسـتان اسـت. هنگـامي كـه بـا مسئله اي، به عنوان نوعي تضاد مواجه ميشويم، به طور غريزي بـه جسـتوجـوي يـافتن راه حـل ميرويـم. تضـاد مجبورمـان مـيكنـد كـه بـراي بازگردانـدن همسـازي و تـوازن اقـدام كنـيم. داستان سرايان، پيام داستان را از تضاد و حل آن ميگيرند. براي آنكه تضاد ظاهر شود، داستانهـا به مجموعه اي از شخصيتهاي درحال تعامل نيازمندند. هر داستاني با شخصيت اصلي يـا همـان قهرمان داستان كه به دنبال تحقق هدفي خاص است، آغاز ميشود. همواره مخـالف يـا دشـمني وجود دارد كه عليه قهرمان داستان برمي خيزد و بنابراين، تضاد بـه وجـود مـي آيـد؛ بـراي مثـال، شرايط غيرحمايتگر توسعة منابع انساني در سازمان را ميتوان چهرة دشمن يا مخالف در داسـتان محسوب كرد. گاهي اين مخالف، در نقش نوعي تبهكار ظاهر ميشود؛ براي مثال، رئيسي كـه از قدرت سازماني خود درجهت منافع شخصي سوءاستفاده ميكند. حل تضاد محوري داستان، گـواه پيام داستان است. پيرنگ داستان، جريان، توالي و سير پيشرفت رخدادها و حوادث داسـتان اسـت.
رهبرانی که توانایی داستانسرایی داشته باشند، در هدایت کسبوکار خود به سمت موفقیت و همراه کردن گروه، راه آسانتری در پیش دارند. داستانسرایی را میتوان مهارتی ذاتی در انسانها نامید که برای برقراری ارتباط بهتر، باید در آن حرفهای شوند. مهارتی که درنهایت میتواند به سود زندگی و کسبوکار آنها تمام شود. مهارت داستان سرایی به مدیران امکان میدهد که کسبوکار خود را سریعتر رشد دهند و پیامهایی با قدرت توسعه و اثرگذاری بیشتر ارسال کنند. درنهایت مخاطبانی وفادار خواهند داشت که اهمیت بالایی به محصول و کارشان میدهند.
داستانها برند را میسازند
برند اپل همیشه به کاربران و مشتریان وفادار شهرت دارد؛ افرادی که تنها بهخاطر حس خود، هیچگاه به خرید محصولات رقیب تشویق نمیشوند. داستان برند کوپرتینوییها، افرادی خاص را مخاطب قرار داد که با خلاقیت و تفکرات عجیب، بهدنبال شکستن چارچوبها بودند. آنها کارها را به روش خودشان انجام میدادند. هر فردی که چنین خصوصیاتی را در خود ببیند، شاید به برند اپل جذب شود؛ چرا که محصولات و داستان آنها، به فرد کمک میکند تا به حقیقت مورد نظر خود نزدیک شود.
داستانها مشتریان را جذب میکنند
داستانها شما را متمایز میکنند. هر برندی با داستانگویی میتواند دلیل بهتر بودن را بهجای گفتن، نمایش دهد. به همین دلیل داستان بهعنوان سوخت موشک ارتباطات شناخته میشود.
داستان خوب، احساسات مشتری را بر میانگیزد
بهترین داستانها آنهایی هستند که واکنش عمیق را در مشتریان به همراه داشته باشند. بهبیاندیگر داستان باید احساسات مشتری را درگیر کند. چنین روندی زمانی رخ میدهد که مخاطب بتواند احساسات مورد نظر را درک کند. آنها باید توانایی قرار گرفتن در موقعیت شما و درک داستان از دیدگاه شما و شرکت را داشته باشند. ماهیت داستان عالی همینگونه است. آنها افراد را درکنار تفکر، به حس کردن وا میدارند. درنهایت، ارتباطات در لایهای عمیق ایجاد میشود.
داستانها منجر به رشد میشوند
همهی ما داستانهایی برای تعریف کردن داریم. تنها کافی است نگاهی به گذشتهی زندگی خود داشته باشید و با اتصال نقطههای آن، به داستانی قابل تعریف کردن برسید. چنین رویکردی به شناخت بهتر خودتان کمک میکند؛ اینکه چه کسی هستید، از کجا آمدهاید و چه ظرفیتهایی دارید. داستانگویی برای پیشرفت شخصی هم ابزار مفیدی محسوب میشود. به داستانهای گذشتهی زندگی خود نگاه کنید و درسهای هر کدام را برای پیشرفتهای آتی در نظر بگیرید.